از روزهای اولیه اقبال شرکتها به وب، نحوه حضور به این صورت بوده که چندین برنامهنویس و طراح استخدام میشدند تا یک سری محتوای مشخص و ثابت که دلخواه صاحبان شرکتها و مشاوران تبلیغاتی آنها بود بر روی وب قرار گیرد و سپس با صرف هزینههای تبلیغاتی (در وبسایتهای پربینندهتر، تبلیغات تلویزیونی، کارتهای ویزیت ...) کاربران را به سمت وبسایت خود بکشند.
کاربر بعد از وارد شدن به وبسایت شرکت موردنظر به جز چند عکس و توضیحاتی که همگی دلخواه صاحبان وبسایت بوده چیز دیگری نمیدید. این شیوه برای کاربر دوران طفولیت وب، روشی کاملا قابلقبول و منطقی بوده است، اما آیا میتوان کاربر امروز وب را که میخواهد «بخواند و خواندهشود» (وکمتر با وبسایتی که نتواند در تولید محتوای آن مشارکت داشته باشد ارتباط برقرار میکند) را به همین شیوه راضی نگاه داشت؟
در راستای پاسخگویی به این نیاز جدید شرکتهای مختلف راهکارهای متفاوتی را برگزیدند، بعضیها به صرف اضافه کردن یک فرم ساده نظرسنجی و یا امکان ثبت دیدگاهها بسنده کردند، و اما بعضی پا را به مراتب فراتر نهاده و شبکههای اجتماعی در مقیاس بسیار کوچک با محوریت محصولات خود ایجاد کردند، اما با گسترش این سرویسها دو مشکل بزرگ خود را نشان دادند:
- بزرگ شدن و حریص شدن دپارتمان IT شرکتها به پول و منابع انسانی
- سر برآوردن تعداد بسیار زیادی سرویس اینچنینی که همگی نیاز به ترغیب کاربر به ثبتنام و مشارکت نیز دارند (بله، درست است که تمامی این کارها برای خود کاربر و در راستای ارضای نیاز به مشارکت وی صورت پذیرفته، اما اگر کاربر مجبور باشد برای تنها تائید یک محصول کوچک روند ثبتنام و ورود به سرویس را برای تکتک وبسایتها انجام دهد، آیا همچنان مشتاق باقی خواهد ماند؟)
بله! حالا مطمئن هستم که آن تغییرچیست، تغییری که همین حالا در حال رخ دادن است.
بارزترین نمونه آن صفحات مربوط به شرکتها و محصولات آنهاست که در facebook ساخته میشوند، کاربران به محصولات شما امتیاز میدهند، نظر مینویسند، نظرات دیگران را میخوانند، با محصولات شما عکس میگیرند و آنرا با دیگران به اشتراک میگذارند و احیانا از برنامههایی که شما با استفاده از پلتفرم facebook برای آنها نوشتهاید سرگرم میشوند.